دربارۀ شغل آینده اش معتقد بود که : کار باید خوب باشد .عنوانش مهم نیست ! این مهم است که کاری که انجام می دهی ، برای رضای خدا باشد .در جهاد مشغول بود و از کارش راضی و خوشحال به نظر می رسید . او و دوستانش بابت زحمات هایشان ، هیچ مبلغ و حقوقی هم از جهاد نمی گرفتند . به کارهای عام المنفعه و خیرخواهانه علاقۀ زیادی داشت ..
شهیده صفیه اول در شهرستان بوشهر به دنیا آمد .خواندن و نوشتن نمی دانست خانه دار بود. سال ۵۹ ، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش در سن ۷۲ سالگی به شهادت رسید.
هنوز شور و شوق کودکانه در سرش داشت که هواپیماهای رژیم بعثی به خرمشهر حمله کردند. او در ۱۳ سالگی به همراه مادر، دو تن از خواهرهایش و برادرش به شهادت رسید .
اوایل انقلاب، نماز اول وقت خواندن، چندان بین مردم متداول نبود، اما شهناز از همان روزهای تأکید زیادی روی نماز اول وقت داشت. او برای نمازش لباس جداگانه ای داشت و هر وقت از او می پرسیدم که چرا موقع نماز، لباست را عوض می کنی ؟ می گفت، «چطور موقعی که می خواهی به مهمانی بروی، لباس آراسته می پوشی ؟ چه مهمانی و دعوتی بالاتر از گفتگوی با خدا ؟ نماز مهمانی بزرگی است که خداوند بندگانش را در آن می پذیرد، پس بهترین وقت برای مرتب و پاکیزه و منظم بودن است.»
روز قبل از شهادتش در حالی که بر سجاده نماز ایستاده بودم سودابه در مقابلم نشست و به من گفت: فردا نوبت من است. از تو می خواهم که غمگین و ناراحت نشوی چرا که شهادت آرزوی من است.
اولین جانباز زن خرمشهری از نقش زنان در دفاع میگوید.