خبرهای ویژه

rahbari
» جایگاه زن در اسلام » کرامت بخشی به زن

تاریخ انتشار : 1397/05/17 - 16:00

 کد خبر: 11930
 1148 بازدید

کرامت بخشی به زن

برای آنکه بدانیم دین مقدس اسلام تا چه اندازه برای زن کرامت قائل شده و به او شخصیت والای انسانی بخشیده است، مناسب است نخست به آیین یهود و مسیحیت و سپس به زمان جاهلیت عرب پیش از اسلام سری بزنیم، و چگونگی نگرش و رفتار آنان با زنان را بررسی کنیم و آن گاه […]

برای آنکه بدانیم دین مقدس اسلام تا چه اندازه برای زن کرامت قائل شده و به او شخصیت والای انسانی بخشیده است، مناسب است نخست به آیین یهود و مسیحیت و سپس به زمان جاهلیت عرب پیش از اسلام سری بزنیم، و چگونگی نگرش و رفتار آنان با زنان را بررسی کنیم و آن گاه نگاه آسمانی اسلام به زن را جویا شویم.
در تورات به زن به چشم حقارت نگریسته شده است؛ برای نمونه: «پدر حق دارد دخترش را مانند برده بفروشد و دختر حق سرپیچی از کار پدر را ندارد.»
«هرگاه زنی پسر بزاید، آن زن، شرعا به مدت هفت روز نجس خواهد بود… هرگاه زنی دختر بزاید، آن زن تا دو هفته نجس خواهد بود؛ همان گونه که هنگام عادت ماهیانه نجس است.»
ویل دورانت می نویسد: «اینکه آیا زن در حکم برده و اسباب خانه است، یا فقط آرایش و زینت اجتماع است، و یا جز لذت جنسی، چیزی نیست، پدیده ای بود که بر مردم قرنهای پیشین معلوم بود. عقیده «یهوه» نیز چنین بود. او در بند آخر از فرمانهای ده گانه اش ـ که به قول مشهور به موسی فرستاد ـ زنان را در ردیف چارپایان و اموال غیر منقول ذکر کرد. قوم یهود، زن را مایه مصیبت و بدبختی می دانستند؛ وجود او فقط از آن رو قابل تحمّل بود که یگانه منبع تولید سرباز بود.»
در آیین مسیحیّت با آنکه حضرت مسیح علیه السلام همه انسانها را به طور یکسان مورد لطف و عنایت خود قرار می دهد، پیشوایان این دین، تعالیم مسیح را نادیده گرفتند و زن، نزد آنان همان مقامی را داشت که کشیش اعظم، یوحنای زرین دهن، بدان معتقد بود: «زن شرّی ضروری، وسوسه ای طبیعی، خطری خانگی، جذبه ای مهلک و آسیبی رنگارنگ است. زن، همان «حوّای مجسّم» در همه جا بود که آدمی را از فردوس برین محروم ساخت و هنوز آلت مطلوبی در دست شیطان برای اغفال مردان و فرستادن آنان به دوزخ بود.
قانون کلیسا زن را موظف به اطاعت از شوهر کرد؛ زیرا این مرد بود که شبیه خداوند آفریده شده بود، نه زن. واضعان احکام شریعت می گفتند که زنان باید کنیزکان شوهرانشان باشند.»
زن در فرهنگهای یونانی، یهودی و مسیحی، وسیله ای برای لذت مرد، و خدمت به او بوده است و حق مالکیت مستقل را نداشته؛ حتی اگر به صورت ارث باشد یا از دسترنج کار و تلاش او به دست آمده باشد، و همین امروز هم، با وجود تغییر شکل وعنوان ظاهری، زن را همچنان برای اطفای شهوت و لذت مردان و برای کار در ادارات و کارخانه ها می خواهند.»
زن در زمان جاهلیت نیز هیچ گونه بها و ارزشی نداشت و با او همانند یک کالا رفتار می شد. ویل دورانت موقعیت زن در زمان جاهلیت را این گونه ترسیم می کند: «هر پدری اگر می خواست می توانست دختر خود را پس از تولد، زنده به گور کند، و اگر نمی کرد، دست کم از تولد وی غمگین می شد و از شرمندگی، روی از کسان پنهان می داشت؛ زیرا احساس می کرد که کوشش وی به هدر رفته است. جاذبه طفولیت او چند سالی بر پدر نفوذ داشت و همین که به سن هفت یا هشت می رسید، می توانست به هر یک از جوانان قبیله که مورد رضایت پدر بود و بهای عروس را می پرداخت شوهر کند… .
با این حال، زن کالایی بیش نبود و جزو دارایی پدر یا شوهر یا پسرش به شمار می رفت که او را با چیزهای دیگر به ارث می برد. وظیفه زن، چیزی جز زادن و پروردن مردان جنگجو نبود.»
با ظهور اسلام، غبار خواری و تحقیر از چهره زن زدوده شد و کرامت انسانی اش به او برگشت. بدین گونه، زن احساس کرد که انسانی است، دارای حق حیات و کرامت.
به گفته ویل دورانت: «رسم زنده به گور کردن دختران با فرمان قرآن از میان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشریفات قضایی و استقلال مالی، برابر شدند؛ به زن اجازه داده شد تا به هر کار مجاز اشتغال ورزد، و مال و سود خود را تصاحب کند، ارث ببرد و به هر صورتی که مایل است، در مال خویش تصرف کند. این انقلاب، فرهنگ جاهلی را که در آن، زن چون اثاث منزل بود، باطل کرد.»
سید قطب نیز در این باره سخن زیبایی دارد. وی می گوید: «اگر بزرگداشت و تکریم شریعت الهی اسلام نبود، امکان نداشت که زن، هویت واقعی اش را احراز کند. اسلام با روشی شایسته و بایسته، کل بشریت را ـ اعم از زن و مرد ـ تکریم کرد و جایگاه رفیع بشر را که حامل نفخه ای از روح الهی است، ترسیم نمود و این گونه بود که زن، مقام و منزلت خویش را باز یافت. با این نگرش، انسان تولدی دوباره یافت؛ چرا که ارزشهای آسمانی و ملکوتی، جایگزین ارزشهای مادی و زمینی شد، و ملاک ارزش، روح با کرامت انسانی شد که با پروردگار خویش پیوند خورده است. در این جهت زن و مرد تفاوتی ندارند.»
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، مردان و زنان مسلمان را در کسب فضائل و دریافت غفران و پاداش عظیم، مساوی معرفی می فرماید. «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُوءْمِنِینَ وَ الْمُوءْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقِینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرِینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمِینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرِینَ اللّه َ کَثِیراً وَ الذّاکِراتِ أَعَدَّ اللّه ُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً»؛ «به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خداو زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»
باری، آموزه حرمت نهادن به زن از سوی اسلام و کرامت بخشیدن به او، تا آنجا در میان پیروانش به بار نشست که «یهود بن موسی بن طیبون با استشهاد به کلام یکی از حکمای اسلامی گفته بود: «هیچ کس زنان را محترم نمی شمرد؛ مگر آنکه خود محترم باشد، و هیچ کس آنان را خوار نمی شمرد؛ مگر آنکه خود خوار باشد.»


برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.


دسته بندی : جایگاه زن در اسلام
ارسال دیدگاه