خبرهای ویژه

rahbari
» زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس » شهیده مدینه بهمنی و زهرا مرادی

تاریخ انتشار : 1397/05/17 - 17:32

 کد خبر: 11954
 1000 بازدید

شهیده مدینه بهمنی و زهرا مرادی

این روزها در هیاهوی شهر و در فضای مجازی که گاهی به حقیقت نزدیکتر است حجاب هایی را باد می برد، حجاب هایی کشف می شود و چهارشنبه هایی سیاه می شود و گوشه ای دیگر از شهر قلب مادری به درد می آید، مادری که هنوز از فضای مجازی هم خبر ندارد. این مادر […]

این روزها در هیاهوی شهر و در فضای مجازی که گاهی به حقیقت نزدیکتر است حجاب هایی را باد می برد، حجاب هایی کشف می شود و چهارشنبه هایی سیاه می شود و گوشه ای دیگر از شهر قلب مادری به درد می آید، مادری که هنوز از فضای مجازی هم خبر ندارد.
این مادر زنی صبور و آرام است، همیشه تسبیح به دست ذکر می گوید، دیوار خانه کوچک این مادر پر است از عکس های تنها دخترش و تنها فرزند دخترش، همیشه کلامش مدینه و زهرا هستند، در یک سلام علیک کوچک با عابران هم نام مدینه و حیای مدینه بر لبان این مادر جاری است و گذشت ۳۱ سال از آن حادثه شوم هم نتوانسته ذره ای یاد و نام مدینه را از قلب مادر پاک کند، اما این روزها مسئله ای در جامعه قلب این مادر را به درد می آورد و اشک از چشمانش جاری می شود و گاهی یاد دختر شهیدش مدینه بهمنی و نوه شهیدش زهرا مرادی را زمزمه می کند.

چرا برخی دختران ایران حجاب را رعایت نمی کنند
مادر شهیده مدینه بهمنی می گوید: دخترم به حجاب خیلی مقید بود این دختر چنان با حجب و حیا بود که حتی همسایه ها خبر نداشتند من در منزل دختر دارم اما این روزها غم و غصه من چیز دیگری است وقتی می بینم دختران با ظاهری بد و با مانتوی کوتاه در شهر تردد می کنند قلبم به درد می آید این ها ناموس وطن هستند نمی گویم حتما چادر سر کنند اما حداقل مانتوی مناسب بپوشتند، حجاب یک دختر هم برای خودش خوب است هم برای دیگران.
به اینجای گفتگو که میرسیم باز هم یاد دخترش مدینه می افتد و می گوید: آن روزها مصادف با رحلت آیت الله طالقانی بود به احترام آیت الله طالقانی جشنی نگرفتیم، دخترم وقتی میخواست ازدواج کند گفت برای من جشن نگیرید و لباس عروسی هم نمی خواهم، نمی خواهم احدی از نامحرمان من را هنگام رفتن به خانه بخت ببیند.
مادر شهیده بهمنی گوشه چشم اش بارانی می شود و ادامه می دهد: مدینه به همسرش گفت اگر من را می خواهی با همین لباسی که از خانه پدری دارم من را به منزل خودت ببر و نمی خواهم نامحرمان من را ببینند. هنگام ظهر بود کوچه خلوت بود و نامحرمی در کوچه نبود مدینه با همان سادگی سوار ماشین شد و چنان حجب و حیایی داشت که صندلی عقب نشست و به خانه بخت رفت.وقتی رفت من درب را بستم ، از صدای گریه من همسایه ها به منرلمان آمدند پرسیده اند چرا گریه میکنی؟ گفتم دختر رفت، گفتند کجا رفت؟ گفتم خانه بخت ، تعجب کردند من همین یک دختر را داشتم چطور بدون سر و صدا به خانه بخت رفت، گفتم خودش خواست که این گونه باشد.
هرگاه درب منزل به صدا در می آمد مدینه نمی رفت درب را باز کند می گفت نمی دانم پشت در کیست شاید یک نامحرم باشد و من دوست ندارم با نامحرم ها هم کلام و روبرو شوم .
مادر شهیده بهمنی می گوید وقتی یاد دخترم می افتم از نوک پا تا فرق سر بدنم می سوزم ، دخترم در غربت در انتهای امامزاده ابراهیم (س) به خاک سپرده شده است ، زیرا زمان بمباران قم، شهدا را در قطعه گلزار شهدا که اکثرا آقا بودند به خاک سپرده می شدند، و برادر مدینه گفت خواهرم وقتی زنده بود از حجب و حیا میان نامحرمان نبود می خواهم انتهای قبرستان امامزاده ابراهیم دفن شود.

سرنوشت مدینه
به حرمت پیامبر(ص) و غربت بقیع نام او را مدینه گذاشتند، مدینه چنان حجب و حیا داشت که حتی پیش برادرهای خود حجاب می گرفت و مادرش عقیده دارد همین حجب و حیا و حجاب مدینه بود که عاقبت با دختر ۶ ساله اش زهرا مرادی لیاقت شهادت را پیدا کرد.روزهای سرد زمستان سال ۶۵ وقتی دژخیمان بعثی نتوانسته بود در میدان نبرد بر دلیرمردان رزمنده پیروز شود شهر ها را مورد هجمه قرار داد ، قم یکی از شهرهایی بود که مورد هجوم وحشیانه رژیم بعث عراق قرار گرفت، قم همواره در طول تاریخ اسلام باعث ترس ، وحشت ،کینه و نفرت دشمنان اسلام بود، قم خواستگاه انقلاب بود و دشمنان کینه مردم قم را در دل داشتند و در بمباران شهرها، قم یکی از اولویت های دشمن بود.
مدینه و دختر کوچکش در آن روز سرد و غمگین در حال عبور از کوچه بودند مدینه و دخترش زهرا میان در و دیوار خانه همسایه مانداند و ترکشی به سینه مدینه اصابت کرد و شهید شد و زهرا دخترک کوچک مدینه کمرش شکسته و دست در دست مادرش شهید شد.

چادرش بر زمین نیفتاد
مدینه در طول زندگی عاشق و مقید به حجاب بود و چادر از سرش زمین نیفتاده بود، هنگامی که پیکرش پیدا شد با حجاب کامل بود و حتی چادرش جابه جا هم نشده بود، شاید می توان گفت معجزه الهی بود که میان خاک و خون و بمب هم چادر از سر مدینه نیفتاد، هنگامی که قرار شد مدینه را غسل دهند چادر از مشتش بیرون نیامد و مدینه با چادر برای همیشه به خاک سپرده شد.
مدینه علاقه زیادی به امامزاده ابراهیم (س) قم داشت و هر وقت به خانه مادرش می آمد به زیارت این امامزاده می رفت و عاقبت هم برای همیشه میهمان سفره این امامزاده جلیل القدر در قم شد.


برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.


دسته بندی : زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
ارسال دیدگاه