خبرهای ویژه

rahbari
» زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس » شهیده طیبه صداقت

تاریخ انتشار : 1398/01/23 - 18:45

 کد خبر: 13478
 700 بازدید

شهیده طیبه صداقت

اخلاق پسندیده و عاطفی و دلسوز بودن ، کمک به مستمندان و یتیمان، مهمان نواز و بخصوص در حفظ حجاب خیلی مقید بود.هیچوقت با صدای بلند با همسرش صحبت نمی کرد، سعی در تربیت صحیح فرزندان داشت و آنان را تشویق به درس خواندن می کرد.بدون اجازه همسرش هیچ کاری انجام نمی داد. از دروغگویی بیزار بود، و در محل زندگی به بانویی پاکدامن و مومن مشهور بود. در برابر سختی ها بسیار صبور بود.

 

نام : طیبه
نام خانوادگی : صداقت
تاریخ تولد : ۱۳۲۴
محل تولد : سراب
تاریخ شهادت : ۱۳۵۷/۱۱/۲۰
نحوه شهادت : توسط ساواک

شهیده طیبه صداقت متولد سال ۱۳۲۴ شهرستان سراب است که پس از ازدواج به همراه همسرش به گنبد کاووس مراجعت و ۱۷ سال در این شهر زندگی نمود و صاحب یک پسر و چهار دختر شد که (درسال۵۷) بزرگترینشان ۱۶ ساله و کوچکترینشان ۵ ساله بود. او زنی مومن و علاقمند به نهضت امام بود. روز ۲۰ بهمن سال ۵۷ با هجوم ساواک به خانه اش حمله کردند و او که شرف خود را خطر دید و در حالی که باردار بود شجاعانه به مقابله با آنان پرداخت . او را به شهادت رساندند. از سوی دیگر در جریان جنگ ضد انقلاب در گنبد و ترکمن صحرا باز پیروان همان شیاطین از خدا بیخبر، کمتر از دو ماه بعد یعنی در ۱۵ فروردین سال ۵۸ همسر او «عوض شفاهی» را نیز به شهادت رساندند. شهید شفاهی متولد سال ۱۳۱۶ سراب می باشد و در گنبد، کار می کرد وفردی زحمتکش بود.

خصوصیات اخلاقی شهیده طیبه صداقت به روایت فرزندش
اخلاق پسندیده و عاطفی و دلسوز بودن ، کمک به مستمندان و یتیمان، مهمان نواز و بخصوص در حفظ حجاب خیلی مقید بود.هیچوقت با صدای بلند با همسرش صحبت نمی کرد، سعی در تربیت صحیح فرزندان داشت و آنان را تشویق به درس خواندن می کرد.بدون اجازه همسرش هیچ کاری انجام نمی داد. از دروغگویی بیزار بود، و در محل زندگی به بانویی پاکدامن و مومن مشهور بود. در برابر سختی ها بسیار صبور بود.

آخرین روز دیدن مادر و وداع آخر
آن روز نزدیکی ظهر بود آخرین روز دیدن مادر و وداع آخر ، جلوی در خانه مان ایستاده بودم ، که دیدم وانتی سفید رنگ ایستاد ، پشت وانت خاله ام با عمه هایم بودند ، خاله ام همین که منو دید گفت بیا سوار شو من زود از پشت وانت بالا رفتم.
نمیدانستم کجا میرویم و فقط همه در ماشین گریه میکردند
تا رسیدیم جلوی بیمارستان شهدا ، که در این زمان یک آمبولانس از بیمارستان خارج شد و ماشین ما هم به دنبال آن راهی شد
از خاله پرسیدم ، خاله کجا میرویم
تو آمبولانس کیست
ولی کسی جوابم را نداد و جز گریه چیزی نمیشنیدم
به امام زاده که رسیدیم پدرم از آمبولانس پایین آمد
و پشت آمبولانس را باز کردند
در پشت آمبولانس جنازه ی یک مرد دیگر و مادرم بود
مادرم خوابیده بود
خوابی آرام و خوش و من …
همه ی ما دلهره داشتیم
چون میگفتند شاید ضد انقلاب ها بریزند و جنازه ها را بگیرند
و بعد از دفن آنها را از قبر دربیاورند
با ترس و دلهره خاکسپاری انجام شد…
روحش شاد و یادش گرامی باد

برگرفته از : پرونده فرهنگی شهدا،اداره هنری ، اسناد و انتشارات
با همکاری خانواده شهیده

منبع : نوید شاهد


برچسب ها : , , , , , ,
دسته بندی : زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
ارسال دیدگاه