خبرهای ویژه

rahbari
» زنان مجاهد در طول تاریخ » بانوی مبارزی که نارنجک درست می‌کرد

تاریخ انتشار : 1397/11/24 - 19:34

 کد خبر: 13010
 1040 بازدید

بانوی مبارزی که نارنجک درست می‌کرد

با توجه به نقش بانوان در انقلاب و به ثمر رسیدن انقلاب به سراغ بانوی انقلابی، مبارز، دردکشیده و خلاقی رفتیم که نقش فعالی در تحولات انقلاب اسلامی در سطح استان اصفهان و در تشکیلات مهدویون داشته است.

فخرالسادات امیرشاه کرمی خودش را اینطور معرفی می‌کند:
سال ۱۳۳۷ در خانواده مذهبی به دنیا آمدم، پدرم معمم و رئیس دفتر اسناد رسمی بود، خانواده ما خانواده‌ای اهل مطالعه و تحصیلات بودند. با وجودی که قبل از انقلاب زیاد دختران دنبال تحصیل نبودند و یک جو خفقان در مدارس حاکم بود و خانواده‌های مذهبی اجازه نمی‌دادند دختران‌شان در آن محیط تحصیل کنند، پدر من مصر بود که حتماً تحصیلات‌مان را ادامه دهیم و ما را در یک مدرسه ملی ثبت‌نام کردند و با وجودی که هزینه آن بالا بود اما نسبت به دبیرستان‌های دولتی آزادتر بود و می‌توانستیم با روسری سر کلاس بنشینیم؛ در دبیرستان‌های دولتی اجازه نمی‌دادند دختران روسری سرشان کنند.
من دیپلمم را یکسال بعد از انقلاب و خواهرم صدیقه سادات قبل از انقلاب گرفت، سه برادر داشتم با نام‌های احمد، محمد و مهدی که محمد و مهدی دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف بودند و زمانی که وارد دانشگاه شدند وارد مسائل سیاسی انقلاب شدند.
سید مهدی و سید محمد دانشجویان رشته شیمی و فیزیک بودند، برادرم سید مهدی جزو نفرات اول کنکور بود و بدون کنکور وارد دانشگاه شد، آن موقع دانشگاه صنعتی آریامهر برای ثبت‌نام ۲ هزار تومان هزینه می‌گرفت که پول بسیار زیادی بود و جور کردن آن برای پدرم سخت بود، برادرم سید محمد از تهران زنگ زد و گفت، پدر به فکر هزینه ثبت‌نام نباش و مهدی نفر اول شده و رایگان ثبت‌نام می‌کنند.

فعالیت خانوادگی شما پیش از زمان انقلاب از کجا شروع شد؟
شاه‌کرمی: برادرانم در سال ۵۴ وقتی وارد دانشگاه شدند؛ زمینه انقلابی و مذهبی داشتند و از دبیرستان برایشان سؤال بود که چرا اینقدر رژیم شاهنشاهی ظلم می‌کند؟ چقدر نابسامانی و فقر در کشور هست، وقتی وارد دانشگاه شدند ارتباطات‌شان منسجم شد و جدی‌تر وارد مسائل سیاسی شدند.
سال دوم برادرانم را از دانشگاه اخراج کردند، چون همیشه در تظاهرات و اعتصابات شرکت می‌کردند، یک بار دو نفرشان دستگیر شدند و ۶ ماه زندانی شدند و شکنجه‌های بسیاری دیدند اما چون مدرکی از آن‌ها نداشتند، آزادشان کردند. زمانی که آن‌ها دستگیر شدند دیگر در خانه ما غوغا بود، روزی نبود که در خانه ما ساواک نیاید، هر روز کوچه تحت نظر بود و به خانه‌مان حمله می‌کردند و پدرم را خیلی اذیت می‌کردند؛ شب و نصف شب از روی پشت‌بام حمله می‌کردند.
دفعه دوم که دستگیر شدند فکر کنم حدود دو ماه طول کشید که آزاد شدند، این بار خیلی شکنجه شدند و دفعه سوم که می‌خواستند آن‌ها را دستگیر کنند دم در دانشگاه دست مهدی را می‌گیرند که او را در ماشین می‌برند می‌گوید چرا اینقدر دست من را محکم گرفتی دارم دنبالتان می‌آیم وقتی مأمور کمی دستش را شل می‌کند مهدی فرار می‌کند، وقتی فرار کرد زندگی مخفی خود را آغاز می‌کند و به محمد هم زنگ می‌زند که دانشگاه نیاید و با هم قرار می‌گذارند و دو نفر مخفی می‌شوند.

در این شرایط با او ارتباط هم برقرار می‌کردید؟
شاه‌کرمی: وقتی مخفی شدند ما هم غیرمستقیم با آن‌ها در تماس بودیم من و خواهرانم زیر نظر ساواک بودیم، یکی از دوستانم به نام زهرا زندی‌زاده دانشجوی دانشگاه اصفهان بود و دختر بسیار مذهبی بود توسط او با ما تماس داشتند، به ما کتاب می‌دادند که مطالعه کنیم و خیلی مصر بودند که حتماً قرآن را حفظ کنیم، تفسیر قرآن را یاد گرفتیم، تأکید داشتند روزنامه مطالعه کنیم، مطالب را جمع‌آوری می‌کردیم. در دو سال اول کارمان مطالعه کردن بود و قرآن برای همدیگر می‌خواندیم و مرور می‌کردیم.
وقتی ساواک کم‌کم به ما شک کرد، مهدی فهمید که شاید ما را دستگیر کنند، گفت: شما هم باید مخفی شوید و خیلی بر ما غیرت داشتند و حساس بودند که ساواک ما را نگیرد. واقعاً بعد که مقایسه می‌کردم و رفتارش را با سازمان مجاهدین و منافقان می‌دیدم، چقدر تفاوت بود بین ایده‌ها و افکار آن‌ها. زندگی مخفی ما شروع شد من و خواهرم و برادرم محمد با هم زندگی می‌کردیم و اجازه نمی‌دادند ما با نامحرم در تماس باشیم و فقط با محارم در تماس بودیم.
مهدی و زهرا زندی‌زاده با هم ازدواج کردند این طوری کار تشکیلاتی‌شان هم مشکلی نداشت. انقلاب اسلامی ما به چهلمین سال را پایان می‌رساند، چهلمین سال انقلاب ما نشان می‌دهد که انقلاب ما رشد خود را کرده و پایه‌های آن مستحکم و پابرجا است و خواهد بود.
 
پس یک خانواده انقلابی بودید و درست وسط میدان.
شاه‌کرمی: خانواده ما قبل از انقلاب فعالیت داشتند و شاکر هستم خدا را که ارکان نظام ما همانی است که مدنظر امام راحل بود و همچنان پابرجا است؛ مشکلات و ناملایمات و نابسامانی‌ها در بدنه انقلاب است همه درک می‌کنیم چون همه در این اجتماع زندگی می‌کنیم ولی اصل نظام ما که بر مبنای جمهوری اسلامی بود همچنان اسلامی هست و به دست امام زمان خواهد رسید و همچنان صدور انقلاب را به سایر کشورها و مشاهده می‌کنیم که مردم کشورهای دیگر به پیروی از ملت ایران در کشورشان می‌خواهند انقلاب را ایجاد کنند. یمن با سختی‌ها و ناملایمات می‌سازد تا حکومت اسلامی برقرار کند، سوریه که پیروزی‌شان را جشن گرفتند و ما این انقلاب را از اسلام و خون شهدا داریم.

چرا مهدی سر از سازمان مجاهدین درآورد؟
شاه‌کرمی: قبل از این‌که مخفی بشوند مهدی رشته شیمی و محمد فیزیک می‌خواندند و در ساخت بمب وارد بودند سازمان مجاهدین به افکار توجه نداشت و وسیله را برای خودشان هدف قرار می‌دادند وقتی فهمیدند برادرانم خیلی در بمب‌سازی وارد هستند، می‌خواستند آن‌ها را جذب خود کنند. خیلی با هر دو در تماس بودند ولی آن دو خیلی تأکید بر ایدئولوژی داشتند، می‌گفتند ما باید اول بحث‌های ایدئولوژی را با هم حل کنیم و اگر از نظر اعتقاداتی با همدیگر همراه و همکار بودیم، عضو می‌شویم.
با یکی از دوستان خود به نام شهرام بسیار بحث عقیدتی داشتند. این مسائل مربوط به سال۵۴ و ۵۵ بود که هیچ ردی از تحریف ایدئولوژی سازمان نبود هنوز آیه قرآن زیر آرم مجاهدین بود و به اصطلاح خودشان خیلی مذهبی و اظهار دین می‌کردند و خیلی سخت بود کسی بخواهد آن‌ها را بشناسد که اینها در آینده انحرافات فکری پیدا کنند، خیلی مشکل بود، ولی مهدی فهمید گفت، ما از نظر اعتقادی نمی‌توانیم با هم کار کنیم.
ما اسلام مدنظرمان بود ما انقلاب می‌خواستیم به خاطر زنده شدن اسلام و حکومت اسلامی انقلاب کردیم ما با طاغوت می‌خواستیم مبارزه کنیم نه این‌که شاه برود و شخص دیگری مثل خودش بیاید و حکومت را ادامه دهد، این هدف ما نبود هدف این بود که انقلاب‌مان اسلامی باشد و آن‌ها روی روحانیت بسیار حساس بودند، مخصوصاً حضرت امام خمینی(ره) که مستقیم و غیرمستقیم با حضرت امام خمینی(ره) در تماس بودند و فرمان می‌گرفتند؛ ولی آن‌ها به روحانیت اعتقاد نداشتند و اعتقاد داشتند روحانیت زیاد انقلابی نیستند و در تحجر هستند و مهدی این مسأله را فهمید و گفت شما در آینده انحرافات فکری پیدا می‌کنید، شما جزو ملحدان هستید؛ که خیلی به آن‌ها بر ‌خورد و برایشان سخت بود، حتی به او گفتند برو بالاخره سرت به سنگ واقیعت‌ها می‌خورد.

 دلیل جدایی مهدی از مجاهدین خلق چه بود؟
شاه‌کرمی: من خیلی وقت‌ها برایم تعجب بود یک پسر ۲۰ ساله باید چه درک عظیمی از اعتقادات دینی داشته باشد که بتواند انحرافات فکری آن‌ها را تشخیص دهد و خیلی جسورانه و شجاعانه به آن‌ها بگوید شما در آینده خط‌تان از خط اسلام خارج می‌شود که خیلی برای‌شان سنگین بود ولی از آن‌ها جدا شد با این‌که خیلی می‌خواستند امکانات برایش فراهم کنند از تفنگ که در آن زمان بسیار مهم بود تا خانه، ولی به همه آن‌ها پشت پا زد و خودش با برادرم سازمان مهدویت را بنیان‌گذاری و عضوگیری کردند و در سال ۵۶ سازمان جا افتاده بود و تشکیلات خوبی شکل گرفته بود. هدف‌مان از تشکیل سازمان انقلابی این است که انقلابی که می‌خواهیم به وجود آوریم، برسانیم به انقلاب حضرت مهدی.
می‌خواهیم زمینه‌سازی و بسترسازی برای انقلاب مهدی کنیم و فلسفه انتظار هم همین است یک منتظر امام زمان(عج) باید بسترسازی کند برای ظهور آقا نه این‌که دست روی دست بگذاریم و نسبت به مسائلی که در جامعه اتفاق می‌افتد بی‌تفاوت باشیم و به خاطر همین اسم سازمان را مهدویون گذاشتند که رهبر اصلی‌مان امام زمان هستند. خیلی‌ها مسخره‌اش می‌کردند و به او می‌گفتند این چه فکرهایی است که می‌کنی؟ مگر کسی می‌تواند با رژیم شاه دربیفتد! مگر کسی می‌تواند شاه را با آن قدرتی که در منطقه پیدا کرده مبارزه کند! آمریکا و اسرائیل پشت شاه هستند، شما چند جوان بی‌تجربه و دست خالی می‌خواهید، چکار کنید؟ ولی آنقدر دین و ایمان‌شان قوی و محکم بود که می‌گفتند به هدف‌مان می‌رسیم، ولی نبودند که به هدف‌شان برسند سال ۵۶ به شهادت رسیدند و خون‌شان واقعاً مؤثر بود.
برادرانم که ۲ سال مخفی زندگی می‌کردند عضوگیری‌های خود را شروع کردند، ما بر روی خواهران کار می‌کردیم. مطالعاتی که داشتیم سرجای خود بود، وارد کارهای تشکیلاتی و تدارکاتی شدیم و اعلامیه چاپ می‌کردیم و خیلی چاپ آن سخت بود، چون صدای آن را نباید همسایه‌ها می‌فهمیدند، پتو روی آن می‌انداختیم و با دردسر اعلامیه چاپ می‌کردیم. جزوه‌ای هم مهدی نوشته بود به نام «شناخت» اگر شخصی اعتقادات سازمان را قبول داشت می‌توانست عضو سازمان شود و اگر مشکلی با اعتقادات داشت او را قبول نمی‌کردند. جزو‌ها را تکثیر می‌کردیم، سخت بود ولی خیلی شیرین بود و با خواهرهای جدید کارهای مطالعاتی را ادامه می‌دادیم و مشکلی اگر جایی داشتند، رفع می‌کردیم.

تنبیه سازمان مجاهدین برای کسانی که از آن خارج می شدند همچون صمدیه‌لباف و شریف‌واقفی ترور بود، به دنبال مهدی هم بودند؟
شاه‌کرمی: مهدی وقتی از سازمان مجاهدین جدا شد هم ساواک و هم سازمان به دنبال ترور کردن او بودند به همین دلیل زندگی کاملاً مخفیانه‌ای داشت و ما هم نمی‌دانستیم کجا زندگی می‌کند؛ اما مادر و پدر و یکی از برادرهایم که زیاد در مسائل مبارزاتی وارد نشده بود با هم زندگی می‌کردند، مهدی هم در محله کردآباد اصفهان یک اتاق کرایه کرده بود.
مأمور ترور مهدی هم شخصی به نام طریق‌الاسلام بود که بعد از انقلاب اعدام شد، خودش در بازجویی‌ها عنوان کرده بود من مأمور کشتن مهدی شاه‌کرمی بودم و همان موقع هم قصد داشتند شریف‌واقفی و مهدی را با هم ترور کنند. شریف واقفی قول داده بود بعد از انجام کارهای خانوادگی به گروه مهدویون بپیوندد که به شهادت رسید.
همان روزها شدید به دنبال مهدی بودند که همان بلایی که سر شریف‌واقفی آوردند، سر مهدی هم بیاورند که زودتر ساواک موفق شد در جاده کردآباد در خیابان جی او را محاصره کند، مهدی به کمرش نارنجک بسته بوده که به طرف ماشین‌ها پرتاب می‌کند ولی خودش با تیراندازی ساواک شهید می‌شود و نارنجک‌ها در دستش منفجر می‌شود. این اطلاعات را حجت‌الاسلام سالک (نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی) به ما داد آن موقع در کمیته، زندان بود.

جزئیات بیشتری هم از این اتفاق شنیده‌اید؟

شاه‌کرمی: سالک نقل می‌کرد که وقتی جنازه مهدی را به ساواک آوردند، ساواک خیلی خوشحال بود و جشن گرفتند که به یک پیروزی بزرگ دست یافتند. زنگ زدند به تهران و گفتند مهدی شاه‌کرمی را کشتیم و صدای قهقهه و خنده‌یشان می‌آمد؛ نفهمیدیم در کجا او را دفن کردند همان شب به خانواده‌‌ام اطلاع می‌دهند و پدرم با چند نفر از دوستان به کمیته می‌روند پدرم می‌گوید پسرم را کشتید لااقل جنازه‌اش را بدهید که شخصی به نام نادری در ساواک بدجور به صورت پدرم سیلی می‌زند که نصف صورت پدرم تا چند وقت سیاه بود با این استدلال که چرا حالا که پسرت کشته شده جنازه‌اش را می‌خواهی؟!

اجازه برگزاری مراسم عزا هم نداشتیم
نادری خیلی بد دهن و بد صحبت بود، پدرم را زندانی می‌کند دو سه روز پدرم زندانی بود و تعهد می‌گیرند که کوچک‌ترین عزاداری و مراسم فاتحه‌ای برای مهدی برگزار نکنند در غیر این صورت همه را دستگیر می‌کنند، مردم هم می‌ترسیدند و با پدرم رفت و آمد نمی‌کردند کسی نبود آن‌ها را دلداری دهد، چون ساواک آن‌ها را دستگیر می‌کرد؛ هنوز برادرم مفقودالاثر است و نمی‌دانیم کجا دفنش کردند.
محمد هم در تهران در درگیری با ساواک به شهادت رسید محمد را در خیابان دنبال کردند. یک بار وقتی محمد تفنگش را آزمایش می‌کند بین پایش می‌گذارد که تیر در می‌رود و به ساق پایش می‌خورد بنابراین دیگر نمی‌توانست خوب بدود، مشکل پا داشت به خاطر همین نتوانست از دست ساواک خوب فرار کند. ما فکر کردیم در درگیری به شهادت رسیده است اما در موزه عبرت‌ها دیدم که عکسش را انداخته بودند، آثار شکنجه بر روی جنازه بود صورتش ورم کرده بود و آثار زخم بسیاری داشت و فهمیدیم احتمالاً زیر شکنجه به شهادت رسیده است.

 با وجود این اتفاقات و شهادت برادران، پدر و مادر مخالف مبارزه شما و خواهرتان نبودند؟
شاه‌کرمی: بعد از شهادت برادرم پدرم در یک تصادف جانش را از دست داد که بعداً فهمیدیم در پرونده‌اش تصادف ساختگی قید شد بود؛ مادرم چون می‌دانستند خیلی مذهبی هستیم مطمئن بودند که به خطا نمی‌رویم. قبول کرده بودند. برای پدر و مادر خیلی سخت است ولی دیگر این وضعیت را پذیرفته بودند.
بچه‌ها را برای اسلام تربیت کرده بودند و یکی از دعاهای مادرم که همیشه در نمازهای‌شان می‌گفتند این بود که خدایا بچه‌هایم را مروج اسلام قرار بده که در مورد برادرهایم مستجاب شد.
بعد از این‌که مهدی شهید شد جو اصفهان بسیار بد شده بود و ساواک در تمام خیابان‌ها بود و نمی‌توانستیم خوب رفت‌وآمد کنیم چون عکس‌های‌مان را داشتند و زود شناسایی می‌شدیم به خاطر همین با محمد به تهران رفتیم، زهرا هم که بعد از شهادت مهدی تنها شده بود به تهران آمد، من و زهرا به عنوان دانشجو یک اتاق گرفتیم و خواهرم و محمد یک اتاق گرفتند و به صاحب‌خانه گفته بود زن و شوهر هستیم. محمد برای‌مان اتاق گرفت و می‌گفت دایی‌شان هستم و هفته‌ای دو بار به ما سر می‌زد. یک سال تهران بودیم وقتی محمد شهید شد مشکل پیدا کردیم همه رابطه‌هایمان توسط محمد انجام می‌شد.

ازدواج تشکیلاتی برای حفظ حرمت‌ها
خواهرم با آقای مجلسی که جزو گروه بودند ازدواج کرد و خودم هم با حسین مسیب‌زاده که جزو یکی از بچه‌های اصفهان بود، ازدواج کردم تا از نظر مسائل شرعی مشکلی نداشته باشیم. عقیده‌مان این بود که برای اسلام داریم می‌جنگیم دلیلی ندارد که یک مسأله شرعی را نادیده بگیریم در صورتی که مجاهدین به این باور نداشتند، آن‌ها اعتقاد داشتند با شخصی ازدواج می‌کنی و مدتی بعد براساس شرایط باید جدا شوی و هر چیزی که سازمان و فرماندهان می‌گویند باید همان کار را بکنی در صورتی که این افکار مورد قبول ما نبود.

انقلاب اتفاق افتاد و شما به عنوان یک فعال قبل از انقلاب درباره نقش‌تان بعد از انقلاب توضیح دهید که آیا این حضورتان ادامه پیدا کرد یا فکر می‌کردید به آن نتیجه‌ای که می‌خواهید رسیده‌اید و باید صحنه را به دست افراد دیگری بسپارید؟
شاه‌کرمی: انقلاب به پیروزی رسید و به آن هدفی که داشتیم رسیدیم؛ درست است که انقلاب پیروز شده ولی می‌دانستیم که دشمن به این راحتی دست از سر ما بر نمی‌دارد و نیرنگ‌ها و توطئه‌ها شروع می‌شود. انقلاب اسلامی امر مهمی بود که در دنیا اتفاق افتاد و چون ایران یک مهره خاص در منطقه برای آمریکا بود مطمئن بودیم آمریکا دست از سر ایران برنمی‌دارد و به این زودی عقب‌نشینی نمی‌کند و شیطنت‌ها ادامه خواهد داشت، باید از مردم و انقلاب حمایت می‌کردیم.
به دلیل کوچک بودن فرزندانم در مسائل اجتماعی و شغلی وارد نشدم اما هر جایی که نیاز بود حتماً شرکت و حمایت و پشتیبانی می‌کردیم و پشتیبان ولایت بودیم و هستیم و خواهیم بود و رشد انقلاب را در ولایت‌مداری می‌دانم. اگر می‌خواهیم به انقلاب حضرت مهدی برسیم باید ولایت‌مدار باشیم. ما مسأله ولایت را یک مسأله سلیقه‌ای نمی‌دانیم، بلکه یک مسأله شرعی می‌دانیم و حمایت از رهبر معظم انقلاب و فرمایشات‌شان را حمایت از امام زمان می‌دانیم.

وضعیت زنان را بعد از انقلاب چطور می‌بینید؟
این که گفته می‌شود در حق بانوان تبعیض شده و یا محدود شده‌اند.
شاه‌کرمی: قبل از انقلاب یک دختر دبیرستانی بودم که خیلی نسبت به داشتن حجاب اذیتمان می‌کردند و حتی سخت می‌گذاشتند روسری سرمان باشد. خیلی بی‌انصافی است که بخواهیم وضعیت زنان را قبل و بعد از انقلاب مقایسه کنیم آن زمان تابستان در شمال و یا در خود اصفهان خیابان فیض شب جمعه خوانندهای تهران را وعده می‌گرفتند، صدای مست شدن و قهقهه شان در خانه‌های‌مان می‌آمد و تا صبح خیلی غوغا می‌کردند. در حال حاضر درست است که مشکلات بد‌حجابی داریم و بانوان ما نسبت به حجاب کم‌لطفی می‌کنند ولی باز هم خیلی بهتر از زمان قبل از انقلاب است.
قبل از انقلاب دین نبود و نمی‌گذاشتند دین پیاده شود، یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های انقلاب ما دین‌مداری انقلاب ما بود. امام خمینی حکومت سکولار را از بین بردند و حکومت دینی را جای آن نشاندند این خیلی اتفاق بزرگی برای کل دنیا بود. ما از زمان خلافت حضرت علی(ع) و بعد از آن دیگر ندیدیم که حکومت دینی شکل بگیرد و امام خمینی(ره) این اتفاق را در دنیا به وجود آوردند و دشمنان انقلاب ما هم به خاطر همین است که نمی‌خواهند حکومت دینی پابرجا باشد، می‌خواهند حکومت سکولار و لائیک باشد. برخی می‌گویند دین‌تان را در مساجد و خانقاه‌ها و در خانه‌های‌تان ببرید، خارج از منزل هر کاری یک دولت سکولار می‌گوید باید انجام دهید.
امام آمدند این نظریه را از بین بردند و گفتند سیاست ما عین دیانت ما است ما دیانتی نداریم که سیاستی در آن نباشد و سیاستی نداریم که در آن دیانت نباشد و این خیلی برای دشمن سنگین شد و از همین ترسیدند که دین به سایر کشورها سرایت کند که این امر اتفاق افتاد و بیداری اسلامی را در منطقه می‌بینیم. یمن با دست خالی فقط با پشتوانه به خدا و دین دارند با ابرقدرت‌ها مبارزه می‌کنند، در سوریه، افغانستان، عراق و پاکستان و میانمار هم همین‌طور و می‌بینیم که دل خوشی که از انقلاب اسلامی دارند، انقلاب در درون‌شان جوش می‌خورد و دشمن و آمریکا از همین وحشت دارد و نمی‌خواهند انقلاب صادر شود و الحمدالله در حال صادر شدن است قبل از انقلاب اصلاً دینی نبود. در هر خیابانی همین قدر که سوپرمارکت داریم مشروب فروشی داشتیم که این مسائل از بین رفته است.

حضور اجتماعی زنان قبل از انقلاب بیشتر نبود؟
شاه‌کرمی: فکر می‌کنم ورود بانوان به جامعه خیلی بیشتر از قبل شده است، قبلاً خیلی از بانوان کمتر وارد جامعه می‌شدند و تحصیلات در میان آن‌ها خیلی کم بود. الان در همه زمینه‌ها بانوان پیش‌قدم هستند و حتی از آقایان جلو زدند و هم در مسائل پزشکی، فرهنگ و سیاسی حضور بانوان را می‌بینیم و خیلی هم خوب کار می‌کنند و خیلی بهتر از قبل از انقلاب شده است.
ما در اسلام حضرت زینب(س) و فاطمه(س) را الگو داریم حضرت زهرا(س) شخصی نبودند که فقط مال منزل باشند، ایشان اولین شهیده راه ولایت بودند و به دفاع از ولایت شهید شدند و این خودش حضور در جامعه است با سخنرانی و خطبه قرایی که در مسجد ایراد کردند به تمام جامعه خط دادند و یا حضرت زینب(س) بعد از امام حسین(ع) صادر کننده عاشورا بودند این‌ها نشان می‌دهد زن نباید در خانه بنشیند و به مسائل خانه بپردازد البته با حضور در جامعه با حفظ حجاب، حرمت‌ها، حفظ حیا و شرم اگر این‌ها حفظ شود و حضور داشته باشند مورد رضایت حضرت فاطمه(س) قرار می‌گیرند ولی متأسفانه کمی از نظر حجاب کم‌لطفی می‌کنند.

برگردیم به مبارزات پیش از انقلاب؛ نوع مبارزات شما در تهران و اصفهان چگونه بود؟ آیا فقط محدود به چاپ و تایپ و تکثیر اعلامیه بود و یا در ساخت نارنجک فعالیت می‌کردید؟
شاه‌کرمی: اوایل حضور در گروه کارهای عقیدتی و مطالعه داشتیم بعد وارد کارهای عملیاتی شدیم که تکثیر اعلامیه و نوشتن جزوه و عضوگیری بود که عضوگیری خواهران به عهده من و خواهرم و زهرا زندی‌زاده بود، هر کدام بر روی یک یا دو خواهر که همه مال تهران بودند کار می‌کردیم.
برادرانم نمی‌گذاشتند وارد کارهای مردانه شویم، ولی خب چون همسرم مسؤول نارنجک بود من و خانم ابراهیم جعفریان که زیر شکنجه شهید شدند وسایل آن را در حیاط می‌آوردیم و بدنه نارنجک را درست می‌کردیم و بعد خودشان می‌بردند ریخته‌گری می‌کردند.

در مدتی که همسرتان زندان بودند، شما چکار می‌کردید؟
شاه‌کرمی: موقعی که با همسرم اصفهان زندگی می‌کردیم تبریز رفتیم و از آن‌جا به اصفهان آمدیم بعد از دستگیری ایشان باز نتوانستم اصفهان بمانم و تهران رفتم یک مدتی تنها بودم و زیاد با گروه رابطه نداشتم. ساواک در گروه رخنه کرده بود و زیاد با اصفهان نمی‌توانستم در تماس باشیم. یک مدتی حدود ۷ ماه تنها زندگی کردم،خیلی سخت بود و با بردارم که زیاد در مسائل سیاسی نبود در تماس بودیم و از من خواست به اصفهان بیایم چون باردار بودم و خیلی برایم سخت بود که تنها زندگی کنم.
به اصفهان که آمدم دیگر حول و حوش انقلاب بود بعد از عید ۵۷ بود که مدتی در خانه برادرم مخفی بودم و در آبان ۵۷ هم فرزندم به دنیا آمد؛ خیلی سخت بود و حتی گریه بچه را هم باید ساکت می‌کردم چون کسی نباید می‌فهمید من آن‌جا هستم، چون ساواک دستگیرم می‌کرد؛ یک بار هم ساواک به خانه برادرم ریخت و خواهرم را دستگیر کرد و کار خدا بود که اینقدر که عکس‌های من را دیده بودند من را نشناختند، گفتم دخترخاله ایشان هستم که خواهرم را با پسر کوچکش که ۶ ماهش بود دستگیر کرد و یک سیلی به پسرش زد و بعد گوشش عفونت کرد و براساس همان عفونت پسرک شش ماهه فوت کرد.

نقش مادری و همسری در کنار نقش مبارزاتی شما چطور کنار هم شکل می‌گرفت و شما می‌توانستید هر دو را انجام ‌دهید؟
شاه‌کرمی: وقتی فرزنددار شدیم سعی کردیم تمام هم و غمم را برای تربیت فرزندانم قرار بدهیم و فکر نمی‌کنم با هم متضاد باشد اگر هدف ما مشخص باشد به مشکلی برنمی‌خوریم.
همیشه افسوس می‌خورم چرا اینقدر کم ما کار کردیم ما خودمان را قربانی انقلاب نکردیم همیشه به خدا می‌گویم ما الان نباید زنده باشیم ما باید خون‌مان پای این انقلاب ریخته می‌شد، باید این انقلاب را قدر بدانیم آنقدر این انقلاب عزیز است و مهم است بعد از انقلاب عاشورا همچین انقلابی را نداریم.
همیشه خدا را شاکرم در زمانی بودیم که این انقلاب و امام خمینی(ره) را درک کردیم، رهبر معظم انقلاب را داریم که با آن زندگی می‌کنیم و این افتخار برای ایرانیان است و همیشه دعا می‌کنم خدا توفیق شهادت را هم به خودم، همسرم و بچه‌هایم بدهد که خون‌شان را پای اسلام بریزند.

در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی هستیم، آنچه که ۴۰ سال قبل برایش تلاش کردید امروز محقق شده؟
امیرشاه‌کرمی: انقلاب اسلامی که پیروز شد با دشمنی‌ها داخلی و خارجی روبه‌رو بودیم، خیلی سنگ‌‌اندازی و کارشکنی برای انقلاب ما کردند. کوتای نوژه، جنگ تحمیلی، جریان طبس و فتنه ۸۸ نمونه این کارشکنی‌ها است. کارشکنی‌های بسیاری شد، ولی انقلاب راه خود را ادامه داده است؛ ریزش‌ها داشتیم ولی اصل نظام رو به رشد است. ما هدف‌مان قله کوه است و نگاه‌مان هم قله است، برای صعود به قله کوه پستی و بلندی‌ها و سختی‌هایی هم وجود دارد، سختی‌ها را تحمل می‌کنیم. دلسرد نباید بشویم مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و آن جنگ نرمی که دشمن راه انداخته است، وجود دارد ولی هدف‌مان باید زنده شدن اسلام و پیاده شدن احکام اسلامی باشد تا انقلاب را به دست صاحب اصلی‌اش امام زمان(عج) برسانیم.
ما مشکلات را رفع کردیم ولی دفع نمی‌شود و هنوز هست و نظر شخصی من این است که باید پشتیبان ولایت باشیم تا ضربه نخوریم و اگر ما به دهان رهبر چشم بدوزیم و هر چه ایشان فرمودند همان را انجام دهیم، بزرگ‌ترین نیرنگ‌های دشمن هم کارساز نیست.

نقش بانوان در این مسیر چیست؟
شاه‌کرمی: خانم‌ها نیز باید مانند آقایان در دفاع از انقلاب فعالیت کنند، خانم‌ها باید ولایت‌مدار و پشتیبان ولی فقیه باشند و بصیرت داشته باشند. باید دشمن زمان را بشناسیم. در هر مقطعی از زمان اگر دشمن را بشناسیم و اگر بدانیم هدف دشمن چیست، هیچ آسیبی به مملکت نمی‌رسد و مکرها و نقشه‌ها دشمن دفع می‌شود. وقتی دین و بصیرت دینی داشته باشیم، هیچ مشکلی برای مملکت پیش نمی‌آید. در فتنه ۸۸ دشمن با تمام تجهیزات به میدان آمده بود و با بصیرت دینی که مردم ۹ دی نشان دادند، سفره‌شان برچیده شد و مطمئناً باز هم نقشه‌های دشمن ادامه دارد و باید با بصیرت دینی نگذاریم دشمن به هدفش برسد.
اگر بخواهیم بصیرت دینی نداشته باشیم و رهبرمان را تنها بگذاریم حتی اگر امام معصوم هم بین‌مان باشد صحنه عاشورا دوباره تکرار می‌شود. بصیرت می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند و نقشه‌های دشمن را نقش برآب کند.
فارس: گفته شده ابتدای انقلاب صحبت از حجاب اجباری نبود و بعد از انقلاب و تحت شرایط خاصی حجاب در کشور اجباری شد و همه ملزم شدند که حجاب داشته باشند، این روزها در این باره بحث‌هایی مطرح می‌شود.
شاه‌کرمی: چون حکومت‌مان اسلامی است و براساس احکام شرعی دین هستیم، نمی‌توانیم با کشورهایی که حکومت لائیک دارند مقایسه کنیم. حجاب را از ملزومات دین می‌دانیم و در قرآن به بانوان خطاب شده که حجاب‌تان را حفظ کنید پس نمی‌شود نادیده گرفت. در حکومت دینی و اسلامی بانوان باید حجاب را رعایت کنند اما یک خانم با یک مانتو هم می‌تواند حجاب داشته باشد. بعضی از اشکال حجابی که الان هست قابل قبول نیست، نمی‌شود اسم آن را حجاب گذاشت باید یک قانونی را برای حجاب می‌گذاشتند اما دخالت بعضی از مسؤولان و سهل‌انگاری آن‌ها سبب شد که وضعیت حجاب در کشور این گونه باشد.

برخی مطرح می‌کنند قبل از انقلاب خانم‌های محجبه و بدون حجاب کنار هم بودند در یک جامعه و مشکلی پیش نمی‌آمد و امنیت هم وجود داشت به لحاظ امنیت اجتماعی خانم‌ها قبل و بعد از انقلاب و آزادی که داشتند نسبت به الان چه فرقی کرده است؟
شاه‌کرمی: حضور بانوان در قبل از انقلاب در جامعه مثل الان نبود، بیشتر بانوان خانه‌دار بودند الان خیلی رشد کرده‌اند و امنیت‌شان خیلی خوب شده است. دوره‌ای که تهاجم فرهنگی داریم الان با این همه دشمن از هر طرف برای ایران و بانوان و حتی در فضای مجازی نقشه می‌کشد.
قبل از انقلاب ساعت ۸ شب نمی‌توانستیم در خیابان‌ها بمانیم در حال حاضر امنیت از همه نظر بهتر شده است؛ اصلا نباید الان را با قبل مقایسه کنیم. باید شکر کنیم حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی از بین رفت.

 به نظر شما جوانی کردن یعنی چه؟ و شما با این همه سختی‌ها که کشیدید جوانی کردید؟
شاه‌کرمی: ما موقعیت خاص خودمان را داشتیم الان بهترین جوان‌ها را مملکت ایران دارد، ممکن است خلاف‌هایی هم بکنند همان‌ها هم بهترین جوان‌ها هستند. اگر راه هدایت را خدا برای‌شان باز کند و کسی باشد که آن‌ها را آگاه کند، بهترین اشخاص می‌شوند. همین‌ها هستند که انقلاب را به دست آقا امام زمان(عج) می‌رسانند.
مدافعان حرم ما از کسانی هستند که انقلاب را ندیدند و از حرم حضرت زینب(س) دفاع کردند. دید جوان‌ها خیلی خوب شده در اعتکاف جوان‌ها برای اسم‌نویسی در صف می‌ایستند. قبل از انقلاب اصلاً اعتکاف معنا نداشت. در زمان شاه در مسجد اعظم فیضیه قم اعتکاف بود و چند طلبه معتکف می‌شدند؛ الان در راهپیمایی‌ها در مراسم مذهبی و مولودی ائمه جوانان حضور پُر رنگ دارند و همین حضور در صحنه است که دشمن از آن می‌ترسد. باید ببینیم دشمن از چه چیزی هراسی دارد، باید هر چه دشمن بر روی آن تبلیغ کرد ضد آن را انجام دهیم.

 پس شما از جوانی‌تان و راهی که انتخاب کردید، راضی هستید؟
امیرشاه‌کرمی: بله، آن موقع راه صحیح همین بود و رفتیم. آن موقع دفاع از اسلام مبارزاتی بود الان باید از اسلام دفاع کنیم و مدافع باشیم و با دشمن مبارزه کرد و مدافع حکومت، انقلاب و رهبر باشیم.

سخن آخر؟
امیرشاه‌کرمی: ما هم مشکلات قبل و بعد از انقلاب را درک کردیم، خیلی بی انصافی است که حالا را بخواهیم با قبل از انقلاب مقایسه کنیم قبل از انقلاب زمان شاه کشور فقط با یک خاندان سلطنتی بود تمام منافع کشور خرج خانواده‌های سلطنتی می‌شد. روزانه ایران با ۳۲ میلیون جمعیت ۶ میلیون بشکه نفت می‌فروخت، فقر و کمبودها خیلی زیاد بود، بعد از انقلاب ایران با ۸۰ میلیون جمعیت روزانه ۲ میلیون بشکه نفت می‌فروشد.
اگر نگاهی بر روی ۴۰ ساله انقلاب داشته باشیم، می‌بینیم که از همه نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رشد داشته‌ایم، عظمتی که ایران در دنیا دارد قبل از انقلاب در جایی به شمار نمی‌رفت و به عنوان کشوری که نوکر آمریکا بود آن را می‌دیدند ولی الان سرزمینی مقتدر، با ثبات و امنیت است کم نعمتی نیست که ما داریم. مشکلات اقتصادی هست اما وفور نعمت هم هست و از این گرانی‌ها و سختی‌ها گذر می‌کنیم. عزیزترین خلایق جهان حضرت زهرا(س) پیامبر و حضرت علی(ع) سه سال در دره شعب ابی طالب زندگی کردند، هیچ وقت نباید این مشکلات از انقلاب مأیوس‌مان بکند.

 

منبع : فارس


برچسب ها : , , , , , ,
دسته بندی : زنان مجاهد در طول تاریخ
ارسال دیدگاه