جمعه سیاه ( ۱۷ شهریور ۵۷)نخستین روز حکومت نظامی بود . کبری حدود ساعت ۹ صبح با ما تماس گرفت گفت اینجا که قیامت است . جوانها ، پیرها ، دخترها و حتی پیرزن ها با پایی پیاده و سواره و با موتور سیکلت به میدان ژاله می روند . من هم می روم به امید خدا . گفتم تو را به خدا مواظب باش . گفت مادر ناراحت نباش ، وظیفه شرعی است ، دستور است با طاغوت مبارزه شود ، من هم می روم و وقتی مادر اصرار می کند می گوید یک بار بیشتر نخواهیم مرد ، چه بهتر که در راه دین و قرآن فدا شویم .