بعد از تیراندازی تمامی افراد حاضر در راهپیمایی فرار کردند و طوبی که در آغوش خدیجه بود، به پشت درب خانه پناه بردند که سربازی به طور عمدی به سمت آنها شلیک کرد که تیر از درب خانه گذشت، خدیجه در همان لحظه شهید شد و طوبی را به بیمارستان امیرکلا بردند، در بین راه طوبی که کمتر از ۴ سال سن داشت، نیز به شهادت رسید.
دربارۀ شغل آینده اش معتقد بود که : کار باید خوب باشد .عنوانش مهم نیست ! این مهم است که کاری که انجام می دهی ، برای رضای خدا باشد .در جهاد مشغول بود و از کارش راضی و خوشحال به نظر می رسید . او و دوستانش بابت زحمات هایشان ، هیچ مبلغ و حقوقی هم از جهاد نمی گرفتند . به کارهای عام المنفعه و خیرخواهانه علاقۀ زیادی داشت ..
خودسازی و تزکیه نفس مورد تاکید او بود و همواره اطرافیان خود را به اطاعت از ولایت فقیه سفارش می کرد او که شیدای شهادت بود، سرانجام در جریان حمله هوایی دشمن در سن ۲۳ سالگی به همراه مادر خود بانو عذرا سادات نورد به آسمان پر گشود.
شهیده همواره در زندگی به دنبال شناخت تکلیف و وظیفه دینی و شرعی خود بود و با جدیت به وظایف خود عمل میکرد . او یک انسان معمولی با اندیشههای بلند بود ، چرا که با شناخت راه و مسیر درست و با تلاش و مجاهدت برای رسیدن به قلههای متعالی انسانی به درجه شهادت نائل شد .
نوشین دختر بااستعداد ، فعال ، مظلوم و ساکتی بود . مطالعات زیادی داشت و به نمایندگی از حزب الله در جلسات بحث و گفتگوی آزاد که همه گروهها از جمله فدایی ، راه کارگر ، حزب توده ، مجاهدین خلق و..شرکت میکرد و مودبانه بحث میکرد.البته گروه های مختلف هم سایه اش را با تیر میزدند . جنگ که شروع شد چند بار به جبهه رفت .
شهیده شیروانی به بندر دور افتاده و محروم چابهار سفر می کند و در آن جا با کمترین وسیله و امکانات زندگی به مدت یک سال، صادقانه به پرستاری و مداوای مردم بیمار آن منطقه می پردازد . در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی به شهرستان شوش منتقل می شود و با آغاز جنگ تحمیلی، در آنجا و در شهر شهیدان گمنام ، بار دیگر خدمت خالصانه ی خود را با شور و شوق بیشتر ادامه می دهد.
در دوران دفاع مقدس، اهالی شهر خانوک علی رغم اینکه فرزندان خود را رهسپار جبهه میکردند خود نیز در پشت جبهه یاری رسان فرزندان خود بودند، که یکی از موارد کمک رسان به جبهه خواهران خانوکی بودند که سهم به سزایی در این کمک رسانی داشتند. حدود ۹۰ تن از زنان میانسال خانوک، حداقل یک تنور نان بربری آماده میکردند و روز جمعه هر هفته، نانهای نود تنور نان بربری را که حداقل یک کامیون میشد، عازم جبهه میکردند.