شهیده همواره در زندگی به دنبال شناخت تکلیف و وظیفه دینی و شرعی خود بود و با جدیت به وظایف خود عمل میکرد . او یک انسان معمولی با اندیشههای بلند بود ، چرا که با شناخت راه و مسیر درست و با تلاش و مجاهدت برای رسیدن به قلههای متعالی انسانی به درجه شهادت نائل شد .
روز سوم جنگ رفتم به جبهه و نیروهای زیادی با خودم برای امداد و کمکرسانی بردم. روز اول رفتیم ماهشهر و بعد رفتیم بوشهر، نوحهخوانی و سینهزنی داشتیم و نماز جماعت را زیر بمباران خواندیم که خودم مکبر شدم. بعد رفتیم منطقه که آنجا تقسیمبندی شدیم و من رفتم بیمارستان پتروشیمی یا بیمارستان ایران- ژاپن. آمبولانس دست خودم بود؛ شب و روز هم برایم فرقی نمیکرد، اصلاً ترسی نداشتم و با آمبولانس همه جا در جاده میرفتم.
زنی که با دو فرزندش به شهادت رسید.
وی را به عنوان یکی از زنان شهیده شاخص جامعه پزشکی میشناسند .