خبرهای ویژه
- امروز میخواهم از تنها یادگارت برایت بگویم هر چند میدانم که تو او را میبینی و از دلتنگی هایش آگاهی…
- جمع شدن برای رسیدن به شهدا / اصحاب معرفت در گروهی به نام هم افزایی شهدایی
- عنایات ام ابیها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در دفاع مقدس
- شهیده اسماء حسین
تاریخ انتشار : 1397/07/22 - 20:12
پری حورسی
اولین جانباز زن خرمشهری از نقش زنان در دفاع میگوید. گاهی با دیدن ویرانیها و خرابیهای بر جا مانده از زمان جنگ تحمیلی در خرمشهر این سؤال برایم پیش میآید که بر این شهر چه گذشت؟ چه شد که خرمشهر از آن سالهای خشونت، بمباران، مرگ، دربه دری و خون نجات یافت و من میتوانم […]
اولین جانباز زن خرمشهری از نقش زنان در دفاع میگوید.
گاهی با دیدن ویرانیها و خرابیهای بر جا مانده از زمان جنگ تحمیلی در خرمشهر این سؤال برایم پیش میآید که بر این شهر چه گذشت؟ چه شد که خرمشهر از آن سالهای خشونت، بمباران، مرگ، دربه دری و خون نجات یافت و من میتوانم در آن زندگی کنم، قدم بزنم و نفس بکشم.
پدرم از مجاهدتهای رزمندگان و ایستادگی در برابر دشمن به قیمت جان و مالشان میگوید، از دفاع مقدس با پشتوانه ایمان، ایثار و عشق به وطن. رزمندگان آن زمان از کمکهای پشت جبهههای مقاومت میگویند، از تأمین آذوقه، لباس و ملحفه، امدادرسانی و مداوای زخمیهای آسیب دیده در بمباران، پرستاری و مداوای مجروحان، کمک رسانی به آسیب دیدگان جنگی و زیر آوارماندگان بمباران در کوچه پس کوچههای شهر. آنها از حفظ سنگرهای پشت جبهه نبرد میگویند، از شیرزنانی که خانه و خواستههای فردی خود را رها کردند و با حمایتهای معنوی- فرهنگی و پشتیبانی از جبهههای نبرد و گاه تفنگ به دست دوشادوش مردان حماسهها آفریدند و با تقویت روحیه مبارزه مردان، ضامن پیروزی در جنگ شدند.
از میان زنان رزمنده و شورآفرین آن زمان «پری حورسی» نخستین زن جانباز خرمشهری از داستان زندگی خود میگوید. دختر یک کارگر انقلابی شرکت نفت با ۴ خواهر و ۳ برادر که همگی سابقه نقش آفرینی در انقلاب را داشتند. دختر ۱۸ سالهای که با انگیزه حق طلبی و روحیه مبارزه تفنگ به دست میگیرد و تا آخرین روزهای سقوط خرمشهر آن را ترک نمیکند. حورسی از زندگی جنگی خود گزیدههایی را بازگو میکند که پیش روی شماست.
داوطلب کمک رسانی در جنگ
او میگوید: زاده خرمشهر و نخستین جانباز زن آن با ۵۰ درصد جانبازی هستم. چشمم را در ۱۷ سالگی از دست دادم. سال ۵۸ پیش از جنگ و پس از پیروزی انقلاب گروهکهای زیادی فعال بوده و مردم خوزستان هم در مقابله با این جریانها مقاومت میکردند و من و خواهر و برادرهایم نیز در کنار مردم مبارزه میکردیم.
حورسی از جنگ میگوید: اواخر شهریور سال ۵۹ جنگ شد و اعلام کردند مردم برای کمک داوطلب شوند. من نیز رفتم و داوطلب شدم و با یک سلاح «ام ۱» و یک نارنجک ما را مسلح کردند. اوایل درگیری شدید بود و باید مردم را از شهر بیرون میبردیم. سال ۵۷ در خیابان ۴۰ متری خرمشهر سیل آمده بود و مردم سیل زده در آن جا اسکان داشتند. ساختمان مصادرهای رو به مدرسه عراقیها بود که امروزه متعلق به سپاه پاسداران خرمشهر است و ما مردم را به آن جا منتقل میکردیم. با شدت گرفتن بمباران چون این مکان نزدیک گمرک خرمشهر و گمرک هدف بمباران شده بود، مجبور بودیم مردم را به شهرهای اطراف بفرستیم و از آن جا دور کنیم و عدهای را نیز به هتل جلب سیاحان میبردیم که هنوز اسکلت آن بر جا مانده است.
او می افزاید: برای مردم آب و آذوقه میبردیم. در کنار خانوادههای خرمشهری طلابی را که از قم برای تقسیم بندی مبارزه آمده بودند در آن جا اسکان داده بودیم و چون شهر را بلد نبودند وظیفه داشتیم آنها را سوار وانتهایی به شکل فولکس واگن کنیم و کوچه به کوچه
شهر را به آنها نشان بدهیم. در همان روزها نوه بزرگ امام خمینی (ره) نیز برای سرزدن به طلاب آمده بود.
حورسی درباره زنانی که برای مبارزه مسلح شده بودند، اظهار می کند: آن زمان اسلحه را دست هر کسی نمیدادند و عده خاصی که دوره بسیج دیده و شناسایی شده بودند یا در دوران انقلاب فعالیت داشتند، مسلح میشدند. در پارک دانشجو ساختمانهایی متعلق به یکی از سرمایه داران خرمشهری به نام «کارون» بود که انبار مهمات شده بود و بچههای خرمشهری که دوره بسیج و آماده باش دیده بودند در این خانهها اسکان داشتند.
حق طلبی را از پدرم آموختم
این بانوی جانباز درباره دلیل مبارزه به جای ترک شهر می گوید: بمباران به اوج خودش رسیده بود، از هر سو صدای انفجار میآمد و در کوچههای شهر از زیر آوار هر روز هزاران جسد را بیرون میکشیدیم و مجروحان زیادی را از زیر آوار بمباران نجات میدادیم و به بیمارستان منتقل میکردیم. در چند قدمیمان انفجار رخ میداد و هر لحظه انتظار داشتیم ترکش به ما هم اصابت کند، اما به هیچ وجه به فکر رفتن نبودیم. پدر و مادر من تا آخرین روزها که عراقیها وارد شهر شدند و نزدیک فلکه مقبل بودند، برای نزدیک بودن به فرزندانشان در شهر ماندند و در همین روزها با این که میتوانستند به شهرهای بالا بروند به ماهشهر رفتند که از ما خیلی دور نباشند.
حورسی با صدای قاطع و محکم میگوید: میتوانستیم برویم، اما عاشق وطن، خرمشهر و آبادان، آب و خاکمان و حافظ ناموس و دینمان بودیم و برای حفظش مبارزه و مقاومت کردیم. خیلیها ماندند و به امیالشان پشت پا زدند. عدهای ماندند و پخت و پز میکردند، عدهای لباس رزمندهها را میشستند و عدهای با شدت گرفتن درگیری با مخالفت خانوادههایشان روبه رو شدند و رفتند. عدهای هم تا لحظات آخر ماندند و مجروح شدند. او درباره دید جامعه نسبت به زنان جانباز می افراید: خیلی جاها که میروم نمیدانند جانبازم. متعجب میشوند و با شگفتی چند بار میپرسند در جنگ بودهای؟ و شنیدن از آن دوران و نحوه مبارزه زنان، این که امدادگر و رزمنده بودهام برایشان جالب است.
منبع : همشهری استانی
برچسب ها : اولین جانباز زن خرمشهری از نقش زنان در دفاع میگوید , جانباز زن , جنگ , خرمشهر , زنان مجاهد , پری حورسی , کمک رسانی در جنگ
دسته بندی : زنان مجاهد در طول تاریخ