خبرهای ویژه
- ارسال پیامک روزانه برای خانواده معزز شهدا / فعال شدن سیستم پیامکی مرکز ایثارگران سپاه تهران بزرگ
- زنان شهیده ایران اسلامی در تغییر مسیر تاریخ اسلام، نقش شایسته ایفا کردند
- امروز میخواهم از تنها یادگارت برایت بگویم هر چند میدانم که تو او را میبینی و از دلتنگی هایش آگاهی…
- جمع شدن برای رسیدن به شهدا / اصحاب معرفت در گروهی به نام هم افزایی شهدایی
تاریخ انتشار : 1398/05/11 - 19:31
شهیده فوزیه شیردل
فوزیه شیردل پرستار مؤمن و محجبه ای بود که در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محصره آن محل و در حالی که گروه دکتر شهید چمران در صحنه حاضر بود در حالی که برای کمک به گروه اقدام می کرد و در حال راهنمایی هلی کوپتر برای فرود در بهداری بود مورد اصابت گلوله ناجوانمردانه دموکراتها قرار گرفت . فوزیه در آن محل بعد از ۱۶ ساعت جان به جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید.
نام :فوزیه
نام خانوادگی : شیردل
تاریخ تولد : ۱۳۳۸
تاریخ شهادت : ۱۳۵۸/۵/۲۸
محل شهادت : پاوه
نحوه شهادت : درحمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه
شهیده فوزیه شیردل در سال ۱۳۳۸ در شهر کرمانشاه در کانون گرم خانواده متدین و مومن متولد و پس از طی دوران طفولیت در سن ۷ سالگی به مدرسه رفت و چون در خانوادهای مذهبی رشد کرده بود به نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار پای بند بود . دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت پس از گرفتن مدرک سیکل وارد بهداری شد .
وی به مدت ۲ الی ۳ سال در بهداری کرمانشاه خدمت کرد و پس از آشنایی با کارش به پاوه منتقل شد و در بیمارستان آنجا مشغول بکار شد . سه سال در پاوه بهیار بود . سال ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامی بخاطر حمایت از انقلاب بارها با رییس بیمارستان درگیر شده بود . دوستش میگوید : فوزیه در بیمارستان با صدای بلند اعلام میکرد که من پیرو خط امام هستم آن زمان همه از ناجوانمردی و حملههای وحشیانه دموکراتها و ضد انقلاب میترسیدند ولی فزیه دل شیر داشت .
خیلی به امام خمینی علاقه داشت. عکس ایشان را در اتاقش زده بود . دیگران میگفتند: فوزیه! اگر ضد انقلابها بو ببرند که این عکس را به دیوار اتاقت زدهای حساب همه مان را میرسند . میخندیدند و میگفت: ضد انقلاب هیچ غلطی نمیتواند بکند .
سرانجام وی در بیست و پنجم مرداد ۱۳۵۸ در جریان حمله گروهک ضد انقلاب دموکرات به بهداری پاوه و محصره آن محل و در حالی که گروه دکتر شهید چمران در صحنه حاضر بود در حالی که برای کمک به گروه اقدام می کرد و در حال راهنمایی هلی کوپتر برای فرود در بهداری بود مورد اصابت گلوله ناجوانمردانه دموکراتها قرار گرفت و به شدت مجروح شد .
فوزیه در آن محل بعد از ۱۶ساعت جان به جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید . بعد از مدتی پیکر شهید و چند تن دیگر شهدا را هلی کوپترحمل می کرد، که مورد اصابت گلوله های منافقین قرار گرفته و سقوط کرد . خلبان و کمک خلبان ومجروحان نیز همگی به شهادت رسیدند .
به روایت خواهر:
در اتاقش عکسی از حضرت امام خمینی (ره) را قاب شده به دیوار آویزان کرده بود، خیلیها به او میگفتند اگر رئیس بیمارستان عکس را ببیند، برخورد بدی را با او خواهد کرد، اما او عکس را پایین نیاورده بود.
یک روز رئیس بیمارستان -دکتر عارفی- که بعدها به خارج از کشور متواری شد برای سرکشی به اتاقها آمد و متوجه قاب عکس امام بر روی دیوار اتاق فوزیه شد و با عصبانیت دستور داد که عکس را از روی دیوار بردارد. اما فوزیه گفته بود: اتاق متعلق به من است و هر عکسی را که بخواهم در آن آویزان میکنم.
رئیس بیمارستان هم فوزیه را تهدید به کسر یک ماه از حقوقش کرده بود. اما فوزیه حرفش یک کلام بود: اگر اخراج هم بشوم عکس را از روی دیوار پایین نمیآورم.وقتی هم که مدرسه میرفت چند بار به خاطر حجاب اسلامیاش از طرف مدیر مدرسه تنبیه و توبی خ شده بود اما خم به ابرو نمیآورد. هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفت و در اکثر راهپیماییها هم با حجاب اسلامی پا به پای مردان و زنان دیگر شرکت میکرد.
شهید چمران در وصف شهید نوشت :
خداوندا! چه منظرهای داشت این خانه پاسداران، چه دردناک! گویی صحرای محشر است! افراد مسلح و غیر مسلح در پشت در به انتظار کمک نشسته بودند. آثار غم و درد بر همه چهرهها سایه افکنده بود.
دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، ۱۶ ساعت مانده بود و خون از بدنش می رفت و پاسداران هم که کاری از دستشان بر نمی آمد گریه می کردند…… این فرشته بیگناه ساعاتی بعد، در میان شیون و ضجه زدنها جان به جان آفرین تسلیم کرد.
هلی کوپتر ساعت ۴ بعدازظهر در محل معین بر زمین نشست.
رگبار گلوله دشمن از هر طرف باریدن گرفت و ما به سرعت مشغول تخلیه آب و نان و خرما و مهمات مختلفی شدیم که تیمسار فلاحی برای ما فرستاده بود.
از طرف دیگر عدهای نیز کشتهها و مجروحین را از داخل بهداری حمل کرده و سوار هلیکوپتر مینمودند.
هرکس هر کاری میکرد، عدهای به تیراندازی دشمن پاسخ میگفتند و عدهای مجروحین و شهدا از جمله شهید فوزیه شیردل را سوار هلیکوپتر میکردند.
همه چیز آماده شد و هلیکوپتر صعود کرد. اما از روی اضطراب رگبار گلولهها خلبان که میخواست هرچه زودتر اوج بگیرد، کنترل خود را از دست داد و پروانه هلی کوپتر با تپه جنوبی تصادف کرد و شکست و تعادل خود را از دست داد.
درست در کنار انبار مهمات و مواد انفجاری که تازه تخلیه شده بود، محصور شد.
پرههای شکسته شده همچنان با دیوار عمارت بهداری اصابت می کردند و کابین خلبان متلاشی شده بود و جسد نیمهجان دو خلبان آن به بیرون آویزان شده بود
مجروحین داخل هلیکوپتر همه شهید شده بودند و از همه غمانگیزتر جسد همان دختر پرستاری بود که گلوله پهلویش را شکافته و بعد از ۱۶ ساعت خونریزی بدرود حیات گفته بود.
پایش در داخل هلیکوپتر و بدنش با روپوش سفید خونین از هلیکوپتر آویزان شده بود و دستهای آویزانش بر روی خاک کشیده میشد.
منابع :
۱.منار ۲.وبلاگ سروش یزد ۳.نوید شاهد
برچسب ها : دموکرات , شهیده , شهیده فوزیه شیردل , فوزیه شیردل , هداری , پاوه , پرستار , چمران
دسته بندی : زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس