خبرهای ویژه

rahbari
» زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس » شهیده طاهره حداد نژاد

تاریخ انتشار : 1398/03/16 - 12:15

 کد خبر: 13961
 687 بازدید

شهیده طاهره حداد نژاد

وی در صدا و سیما کارمند سیستم بود و به کار مجری گری هم مشغول بود و در دوران دفاع مقدس و در موشک باران شهر تهران توسط نیروهی عراقی به همراه شوهر و فرزندش که هنوز متولد نشده بود به شهادت رسید و اکنون میدان محسنی تهران را به خاطر شهادت این بانوی فداکار به نام میدان مادر نام نهاده اند و مجسمه مادری که فرزند در شکم دارد به یاد ایشان ساخته شده و در آن نصب گردیده است.

نام : طاهره
نام خانوادگی : حدادنژاد 
تاریخ تولد: ۱۳۳۸/۱/۴
محل تولد: بندرانزلی
آخرین مدرک تحصیلی : دیپلم
محل شهادت: میدان محسنی تهران (میدان مادر)
شغل شهید: مجری (کارمند سیستم)
وضعیت تاهل: متاهل و دارای یک فرزند پسر
تاریخ شهادت: ۲۷/۱/۱۳۶۷
نحوه شهادت: بمباران هوایی

شهیده طاهره حدادنژاد در روز چهارم فروردین سال ۱۳۳۸ در بندرانزلی دیده به جهان گشود. او از دوران کودکی دختری مهربان برای پدر و مادرش بود و دوران تحصیلات خود را در بندرانزلی گذراند و بعد از گرفتن دیپلم به استخدام سازمان صدا و سیما درآمد و به تهران منتقل شد و در تهران ازدواج کرد. ایشان در صدا و سیما کارمند سیستم بود و به کار مجری گری هم مشغول بود و در دوران دفاع مقدس و در موشک باران شهر تهران توسط نیروهی عراقی به همراه شوهر و فرزندش که هنوز متولد نشده بود به شهادت رسید و اکنون میدان محسنی تهران را به خاطر شهادت این بانوی فداکار به نام میدان مادر نام نهاده اند و مجسمه مادری که فرزند در شکم دارد به یاد ایشان ساخته شده و در آن نصب گردیده است.

مادر شهیده می فرماید:
تکیه کلام شهیده و همسرش این بود که می گفتند ما مطمئن هستیم که آخرین موشک باران نصیب ما می شود و همانگونه که به آنها الهام شده بود هر دو به همراه فرزند ۷ ماهه ی خود که حامله بود برای پیوستن به لقاء الله از ما سبقت گرفتند و رفتند. طاهره دو بار شهید شد، یک بار خودش شهید شد و یک بار هم به خاطر فرزند ۷ ماهه اش.
مادر شهید در مورد ویژگی های شهید می افزاید طاهره بسیار خوش مرام و خوش رو بود و همیشه با چهره گشاده با دیگران برخورد می کرد . او مادری مهربان ، مؤمن و همسری فداکار بود .
بهار بود همه جا سبزه زار در کنار سبزه رودها همجوار و در گذر این بهار روزی افق سر برآورد ، سپیده عیان شد و خورشید چهره نمایان نمود و آنگاه با همه گرمی و زیباییش به سبزه ها سلام داد و سپس حرکت آغاز نمود تا به سبزه زار برسد ، آری در چنین صبح بهاری ۱۳۳۸/۱/۴ از دامن پاک مادری و پدری زحمت کش و مسلمان فرزندی پای به عرصه وجود گذاشت که او را طاهره یعنی پاک نام نهادند از آنجا که خانواده همواره در مراسم مذهبی حضور داشتند .
طاهره چنان تربیت شد که او در سن تکلیف واجبات خدا را انجام می داد او دختری مهربان و خوش رو بود ، بطوریکه همیشه لبخند بر لبانش پدیدار بود ، دوران تحصیل را در سال ۱۳۶۵ با موفقیت به پایان رساند .
پدر با کارگری امرار معاش زندگی را فراهم می نمود لذا او با درد و محرومیت های جامعه آشنایی پیدا کرده بود از این رو پس از پایان تحصیلات برای اینکه کمکی برای خانواده باشد به تهران رفت و در صدا و سیمای ‌تهران مشغول به کار شد و در این امر هم فردی کوشا بود و با پشتکار فراوان وظیفه های محوله را انجام  می داد ، سال ۱۳۵۹ با فردی بنام محمد مهدی لطف زرعی ازدواج نمودند.
ثمره ازدواج آنان فرزندی بود بنام فرزین که در سال ۶۰ به دنیا آمد . اما طاهره از حضور اجتماعی خود کم نکرد ، زیرا معتقد بود که سایه ی زن گرمی کانون خانواده است که با وجود او تداوم می یابد ، ریشه درخت خاک است و ریشه ی زن در دل جامعه، در هنگامی که دشمن بعثی شهرها را زیر ناجوان مردانه ترین حمله های خود قرار می داد طاهره با همسر و فرزندش در تهران ماندند و به وظیفه خود در دانشگاه صدا و سیما ادامه می دادند .
در بهار سال۶۷ برای مدت کوتاهی به بندر انزلی و نزد خانواده خود آمدند ، روزی در حال دوختن لباس برای خود و مادرش بود و  اهل خانواده به او برای تبریک می گفتند با همان لبخند همیشگی گفت : اگر صدام بگذارد که من آن را بپوشم ، بعد از تعطیلات به علت اینکه باردار بود از او خواستند تا اواخر بارداری و وضع حمل در بندر انزلی بماند اما او همسری وفادار و مهربان بود و گفت : اگر قرار است بمیریم بهتر است که در کنار هم باشیم ، شوهرش هم همیشه می گفت آخرین موشک صدام مال ما است و آن شد که می گفت : گویا به آنها الهام شده بود که در این دنیای فانی زیاد ماندگار نیستند و چیزی به سفرشان به دیار ملکوت و ابدی نمانده است.
آری در ۲۶ فروردین سال۶۷ در حالیکه زن و مرد و فرزند هفت ساله شان فرزین را به همراه داشتند و عازم محل کار بودند در میدان محسنی تهران بر اثر انفجار موشکی که در نزدیکشان اصابت کرد و ماشینشان منفجر شد و به هوا پرت گردید و آن دو عزیز به همراه غنچه نشکفته شان به شهادت رسیدند و فرزین تنها یادگار آن دو شهید از پدر و مادری خوب و مهربان و متعهد به انقلاب با پرت شدن از ماشین به بیرون‌ زنده ماند و خود نیز از جانبازان آن جنایت هولناک است.
آری‌ در گستره هستی ، اوراق صحیفه عشق و معرفت بس بی شمار است چرا که هر چه هست جلوه ای از اوست و باقی فناشدن ، اما فنایی که طلوعی دوباره را در بردارد و غروبی است در طلوعی دوباره،‌ بله شهیدان آن عزیزی که حجاب پرده تن درید و چهره جان آشکار نمود شهیدی که دیر زمانی تن خاکی را به دنیا سپرده بود و روح پاک همواره با خدا بود و آن لبخند پرسوز در پی معبود بود با قامتی افراشته و تکه تکه شده در عهد و پیمان خود با معبود و همسرش پایدار ماند و با هم به سوی ابدیت پرواز نمودند.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی زنان شهید


برچسب ها : , , , , , , , ,
دسته بندی : زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
ارسال دیدگاه