خبرهای ویژه

rahbari
» زنان مجاهد در طول تاریخ » ام نور

تاریخ انتشار : 1397/07/30 - 20:48

 کد خبر: 777
 1121 بازدید

ام نور

‌اسم خودش نعیمه بود، ولی صداش میکردن « ام نور».. سحر طوسی که در مسیر پیاده روی اربعین در حال تهیه گزارش و عکس است در مطلبی نوشت: اتفاقی دیدمش… از یه خونه توی یه کوچه باریک با سینی هندونه اومد بیرون و رفت وسط راه زائرین که هندونه پخش کنه! ‌ اجازه گرفتم که […]

‌اسم خودش نعیمه بود، ولی صداش میکردن « ام نور»..


سحر طوسی که در مسیر پیاده روی اربعین در حال تهیه گزارش و عکس است در مطلبی نوشت:
اتفاقی دیدمش…
از یه خونه توی یه کوچه باریک با سینی هندونه اومد بیرون و رفت وسط راه زائرین که هندونه پخش کنه!

اجازه گرفتم که ازش عکس بگیرم.
‌عکس رو که بهش نشون دادم، گفت:
پیر شدم. زشت شدم. دنیا پیرم کرد.
و داستانش رو تعریف کرد:
‌اسم خودش نعیمه بود، ولی صداش میکردن « ام نور»
مادرهای عراقی رو معمولا به اسم فرزند بزرگ صدا می کنن. برای همین پرسیدم پسر نداری؟
ساکت شد و بعدش گفت:
‌زمان جنگ ایران و عراق، حزب بعث همسرش رو به زندان می ندازه و تهدید می کنه که دوتا پسرش در جنگ شرکت کنن!
دوتا پسر هم فرار می کنن و میرن ایران و در مقابل عراق می جنگن و هردو شهید میشن.
حزب بعث هم به جبران این کار، هر دوتا پای همسرش رو قطع می کنه و برش می گردونه خونه!
برای همین نعیمه رو به اسم دختر بزرگش صداش میکردن.
از اون زمان به بعد، کار می کرد و خرج زندگی درمی آورد. لباس می خرید و میاورد خونه و به همسایه‌ها می فروخت!
حرفی نداشتم بزنم، ازش که خدافظی کردم گفت: تلّ زینبیه که وایسادی از طرفم بگو «زینب سلام، زندگی خودم و بچه‌هام فدای صبرت…»

 

منبع : مشرق


برچسب ها : , , , , ,
دسته بندی : زنان مجاهد در طول تاریخ
ارسال دیدگاه