خبرهای ویژه

rahbari
» زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس » شهیده شهلا ثانی

تاریخ انتشار : 1398/02/16 - 12:37

 کد خبر: 13737
 1050 بازدید

شهیده شهلا ثانی

ایشان رابطه خوب و صمیمی با دوستان و همسالان و همچنین خانواده خود داشت و همیشه و در همه جا پایبند به مذهب و مسائل اسلامی بخصوص حجاب در محافل و مجالس و مدرسه بود. و با هر کسی که در مقابل نظام اسلامی موضع گیری می کرد به نصیحت و بحث و گفتگو می پرداخت و آنها را راهنمایی و ارشاد می کرد.

نام :شهلا 
نام خانوادگی: ثانی
نام پدر: نوروزعلی 
تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۱۱/۰۴
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۱۲
شغل: دانش آموز کلاس چهارم متوسطه
محل شهادت: آذربایجان شرقی – میانه- دبیرستان دخترانه زینبیه
نحوه شهادت : بمباران دبیرستان زینبیه
 
شهید شهلا ثانی در سال ۱۳۴۶ در شهرستان میانه دیده به جهان گشود. او در یک خانواده مذهبی و متدین که از لحاظ اقتصادی در حد متوسطی بودند به دنیا آمد و با فرهنگ اصیل اسلامی در این خانواده مذهبی آشنا شد و رشد و پروررش یافت.
در زمان دفاع مقدس ۳ برادر این شهید بزرگوار بطور همزمان چندین سال در جبهه های حق علیه باطل حضور داشتند و او زینب وار مشوق برادرانش در جهت حضور در جبهه ها بود. او نیز در سنگر مدرسه به کوشش و تلاش مشغول بود و همچنین در اوقات فراغ خود در بسیج خواهران و انجمن اسلامی و دبیرستان جهت پشتیبانی جنگ به فعالیت مشغول بود.
ایشان رابطه خوب و صمیمی با دوستان و همسالان و همچنین خانواده خود داشت و همیشه و در همه جا پایبند به مذهب و مسائل اسلامی بخصوص حجاب در محافل و مجالس و مدرسه بود. و با هر کسی که در مقابل نظام اسلامی موضع گیری می کرد به نصیحت و بحث و گفتگو می پرداخت و آنها را راهنمایی و ارشاد می کرد.
ایشان علاقه خاصی به حضرت امام (ره) داشتند و سعی می کردند تمامی سخنان پیامبر گونه ایشان را به دقت و تأمل گوش دهند و همواره تأکید بر پیروی از اوامر حضرت امام و ولایت فقیه را داشتند.
مادر می گوید:
او تنها دختر من بود. در خواب دیدم شهلا لباس عروسی به تن دارد و به من می گوید می خواهم جشن عروسی ام را در آسمان بگیرم . بعد دو فرشته به سراغ او آمدند و او را با خود به آسمان بردند از خواب بیدار شدم. هر لحظه صدای گریه شنیدم. دیدم شهلا در حال سجده است و دعا می خواند و گریه می کند. سرش را از سجده برداشت متوجه من شد با چشم هایی پر از اشک کنارم آمد و گفت: حلالم کن مادر .
در حین بمباران او پشت به تانکر نفت پناه برد وقتی که هواپیماها مجدداً مدرسه را به رگبار بستند چند گلوله تانکر را سوراخ کرده و باعث آتش سوزی شده بود و شهلا در آنجا سوخته بود. او قرار بود بعد از ۲۲ بهمن ازدواج کند.

برادر شهیده شهلا ثانی با اشاره به رشادت تنها خواهر پرپر شده‌اش اظهار داشت: برای خون گیری از دانش آموزان دبیرستان زینبیه میانه به این دبیرستان مراجعه کرده بودند تا  خون‌های اهدایی را به جبهه ارسال کنند، خواهر شهیدم یک مقدار جسه اش ضعیف بود این‌ها برای اهدا خون در صف می‌ایستند وقتی نوبت به شهلا می‌رسد او را وزن می‌کنند و مانع اهدا خون او به دلیل کمبود وزنش می‌شوند.

بهروز ثانی گفت: شهلا از این موضوع ناراحت شده بود و چون می‌خواست خون خود را اهدا کند بخاطره همین چندتا آجر را در کیفش می‌گذارد و به یک نفر دیگر جهت اهدا خون مراجعه می‌کند او شهلا را وزن می‌کند و می‌بیند که وزن وی استاندارد است و می گویند که شما می‌توانید خون بدهید.

وی اضافه کرد: نفر قبلی که به شهلا گفته بود شما کمبود وزن دارید دوباره می‌آید و می‌گوید که شما نمی‌توانید خون خود را اهدا کنید او می‌رود و چند تا آجر پاره از کیف شهلا درمی آورد و مانع اهدای خون شهلا می‌شود شهلا هم به آن‌ها می‌گوید: شما از من خون نگرفتید ولی من خودم خونم را در راه این نظام می‌دهم.

 

منبع :
۱.انجمن میاتا لیلار
۲. تسنیم


برچسب ها : , , , , , ,
دسته بندی : زنان شهیده در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
ارسال دیدگاه